پیامک
کلوپ اس.ام.اس بازان ایران
یک شنبه 15 مرداد 1396برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : من

به جان جمله مستان که مستم

بگیر ای دلبـــــر عیـــــار دستم

به‌جان جمله جانبازان که جانم

به جان رستگـــاران ڪه رستم

عــطـــاردوار دفتر بــــاره بودم

زِبَر دست ادیبـــان می نشستـم

چو دیدم لــوح پیشانی ساقــی

شدم مست و قلم ها را شکستم

یک شنبه 15 مرداد 1396برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : من

به جان جمله مستان که مستم

بگیر ای دلبـــــر عیـــــار دستم

به‌جان جمله جانبازان که جانم

به جان رستگـــاران ڪه رستم

عــطـــاردوار دفتر بــــاره بودم

زِبَر دست ادیبـــان می نشستـم

چو دیدم لــوح پیشانی ساقــی

شدم مست و قلم ها را شکستم

شنبه 14 مرداد 1396برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : من

سلام اینجا در این حد بیشتر نمی تونم بگم که دنبال نفر سوم باش که از اون رابطه کاملا با خبر بود!!!

یکی از سمت شما!

حالا چه جور و از کجا؟

چهار شنبه 4 مرداد 1396برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : من

چون اینجا همه چیز رو نمیشه نوشت و گفت!

سه شنبه 3 مرداد 1396برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : من

سلام

اول خدارو شکر که اینقدر دوسش داری

دوم با تمام وجود دل کسی رو نشکستم

سوم هیچ وقت ننیذارم امیدش نا امید بشه به هر قیمتی

چهارم نمی دونم در مورد من چجور فکر می کنید و در مورد این رابطه؛ ولی اصلا اهل خیانت نبودم نیستم و نخواهم بود

پنجم فقط چون میخواستی جواب سوالت رو پیدا کنی خواستم کمکت کنم و کاش میفهمیدی که همه تقصیر از من نبود که الان کاسه کوزه ها سر من شکسته میشه

ششم وقتی هر دو با هم راه رو اشتباه رفتیم چرا فقط باید من مقصر باشم و طلب بخشش کنم

هفتم هیچ وقت یک طرفه قضاوت نکن و حرفای طرفت رو کامل گوش کن و بعد قضاوت کن

هشتم میگن هیچ کار خدا بی حکمت نیست ولی اگه من اون کسی نبودم که... چرا خودت استارت زدی منو کشیدی وسط میدون بعد هم خیلی راحت من شدم آدم بده قصه و شما...

کاش میشد خیلی چیز هارو گفت ولی...

بد نیست گذشته ام را کمی ورق بزنم

شاید علت و معلوم از خود من است

به دریایی در افتادم که پایانش نمی یابم

کسی را پرده افکندم که در مانش نمی دانم

شبان آهسته می نالد مگر دردم نهان ماند

به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

یک شنبه 15 مرداد 1396برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : من

به جان جمله مستان که مستم

بگیر ای دلبـــــر عیـــــار دستم

 

به‌جان جمله جانبازان که جانم

به جان رستگـــاران ڪه رستم

عــطـــاردوار دفتر بــــاره بودم

زِبَر دست ادیبـــان می نشستـم

چو دیدم لــوح پیشانی ساقــی

شدم مست و قلم ها را شکستم

 

یک شنبه 15 مرداد 1396برچسب:, :: 20:30 :: نويسنده : من

به جان جمله مستان که مستم

بگیر ای دلبـــــر عیـــــار دستم

 

به‌جان جمله جانبازان که جانم

به جان رستگـــاران ڪه رستم

عــطـــاردوار دفتر بــــاره بودم

زِبَر دست ادیبـــان می نشستـم

چو دیدم لــوح پیشانی ساقــی

شدم مست و قلم ها را شکستم

 

شنبه 14 مرداد 1396برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : من

سلام اینجا در این حد بیشتر نمی تونم بگم که دنبال نفر سوم باش که از اون رابطه کاملا با خبر بود!!!

یکی از سمت شما!

حالا چه جور و از کجا؟

چهار شنبه 4 مرداد 1396برچسب:, :: 1:39 :: نويسنده : من

چون اینجا همه چیز رو نمیشه نوشت و گفت!

سه شنبه 3 مرداد 1396برچسب:, :: 14:58 :: نويسنده : من

سلام 

اول خدارو شکر که اینقدر دوسش داری

دوم با تمام وجود دل کسی رو نشکستم

سوم هیچ وقت ننیذارم امیدش نا امید بشه به هر قیمتی

چهارم نمی دونم در مورد من چجور فکر می کنید و در مورد این رابطه؛ ولی اصلا اهل خیانت نبودم نیستم و نخواهم بود

پنجم فقط چون میخواستی جواب سوالت رو پیدا کنی خواستم کمکت کنم و کاش میفهمیدی که همه تقصیر از من نبود که الان کاسه کوزه ها سر من شکسته میشه

ششم وقتی هر دو با هم راه رو اشتباه رفتیم چرا فقط باید من مقصر باشم و طلب بخشش کنم 

هفتم هیچ وقت یک طرفه قضاوت نکن و حرفای طرفت رو کامل گوش کن و بعد قضاوت کن

هشتم میگن هیچ کار خدا بی حکمت نیست ولی اگه من اون کسی نبودم که... چرا خودت استارت زدی منو کشیدی وسط میدون بعد هم خیلی راحت من شدم آدم بده قصه و شما...

 

کاش میشد خیلی چیز هارو گفت ولی...

 

 

بد نیست گذشته ام را کمی ورق بزنم

شاید علت و معلوم از خود من است

 

 

به دریایی در افتادم که پایانش نمی یابم

کسی را پرده افکندم که در مانش نمی دانم

 

شبان آهسته می نالد مگر دردم نهان ماند

به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

پيوندها


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 700
بازدید کل : 64261
تعداد مطالب : 242
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1